بالزاک و خیاط کوچولوی چینی
دو نوجوان چینی برای فراگیری علوم فنی و صنعت به یکی از مناطق محروم اعزام میشوند تا از این طریق با زندگی روستایی و محرومیتهای آنان آشنا گردند. تحصیل یکسویه در آموزشگاههای شبانهروزی سبب گردیده افراد از دسترسی به کتابهای علوم انسانی به ویژه رمانهای برجسته، محروم بمانند. روزی یکی از این نوجوانها چمدانی را پیدا میکند که در آن آثار بالزاک و دیگر نویسندگان برجسته موجود بوده و همین امر زمینة آشنایی این دو نوجوان با ادبیات غنی را فراهم مینماید. این دو مخفیانه در زمان متوالی کتاب میخوانند و یکی از آن دو که علاقهای به یکی از دخترکان بومی پیدا کرده، آثار یاد شده را برای او واگویه میکند، بدینترتیب این دخترک خیاط نیز با اندیشههای جدید آشنا شده و مسیر زندگی خود را تغییر میدهد. نویسنده در این داستان با زبانی ساده، توام با نمونههایی از طنز به محرومیتهای نسل جوان چین در دوران انقلاب فرهنگی مائوتسه دون اشاره میکند.