طوفان دونده
داستانهای نوجوانان آمریکایی - قرن 21م.
«زین اوبیسپو» هر روز اطراف آتشفشان خاموش در حیاط پشتی خانهشان گردش میکند. او اسم این آتشفشان را «دیو» گذاشته و تنها جایی است که میتواند دور از بقیه بچهها به آن پناه ببرد، کسانی که چون میلنگد و عصا دست میگیرد، مسخرهاش میکنند. بعد از اینکه یک هواپیما توی دیو سقوط میکند، سروکله دختر مرموزی به نام «بروکس» پیدا میشود که اصرار دارد زین را در آتشفشان ببیند. زین قبول میکند، بیشتر به این دلیل که کم پیش میآید دخترهایی مثل بروکس با او حرف بزنند. او میگوید که این آتشفشان درحقیقت زندانی چند صد ساله برای ایزد مرگ «مایاها» است، کسی که سرنوشتش به زین پیوند خورده است و... .