نیست جفا سزای من
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، رمانی فارسی است که با زبانی ساده و روان و بیان جزئیات لازم نگاشته شده است. داستان با پرداخت مناسب شخصیتها و توصیف عمیقترین احساسات و افکار آنها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنهها، نگاشته شده و خواننده را با خود همراه میکند. در داستان میخوانیم: ««سهراب» دوباره به ساعت نگاه کرد. خون جلوی چشمهایش را گرفته بود. تازه میفهمید مصداق خون جلوی چشم کسی را گرفتن یعنی چه! یک ربع دیگر صبر کرد. یک ربعی که شاید بهاندازه یک سال پیرش کرد. انگار مرگ سلولهای بدنش را یکییکی حس میکرد».