پهلوانان دژباد
داستانهای کودکان و نوجوانان
«آرش»، پسری است که پدرش به دلیل حمله مغولان به روستایشان مجروح شده و او پدر را بیآنکه از حال خواهر و مادرش مطلع باشد سوار بر اسب به سوی نیشابور برای مداوا میبرد. در راه سواری به نام «پهلوان سهراب» او را میبیند و به یار دیرینش «بهرام» سفارش میکند که آرش و پدرش را به دژ ببرد تا طبیب پدر آرش را معالجه کند. طبیب که نمیتواند مداوا را انجام دهد، پدر آرش میمیرد. آرش از آن روز در خانه طبیب میماند، مشق رزم میکند تا بتواند با مغولان بجنگد.