بادبادکباز
داستانهای آمریکایی - قرن 21م.
"بادبادک باز" اولین رمان افغانی است که به زبان انگلیسی نوشته شده و اینک ترجمهی فارسی آن فراهم آمده است. نویسنده در این رمان ضمن روایتی روشنگر از نابسامانیهای سیاسی و فرهنگی افغانستان شخصیتهایی میآفریند که کوششی تاثر برانگیز از خود نشان میدهند. وی داستانی از خانواده، عشق و دوستی نقل میکند که در عین حال، متضمن افتخار، گناه، ترس، رستگاری و مانند آن است. رمان با این روایت آغاز میشود: "در سن دوازده سالگی به آدمی تبدیل شدم که حالا هستم، در روزی دلگیر و سرد زمستان 1975. آن لحظه خوب یادم هست که پشت دیواری سست و گلی کز کرده بودم و دزدکی به کوچهی کنار مسیل یخ بسته نگاه میکردم، از آن روز زمان زیادی نمیگذرد، اما حالا متوجه شدهام این که میگویند گذشته فراموش میشود، چندان درست نیست... چون گذشته راه خود را با چنگ و دندان باز میکند. حالا که به گذشته برمیگردم، میبینم بیست و شش سال آزگار است که دارم دزدکی به آن کوچهی متروک نگاه میکنم".