رویای این پاریسی دیوانه
کتاب حاضر مجموعهای از داستانهای کوتاه است. عنوانهای داستانها عبارتند از: «پنج داستان از کتاب معجزه»؛ «آنام»؛ «شما نمیخواهد نگران باشید»؛ «روزی که برف»؛ «الهی مرگ بگیری قورباغه»؛ «پنجشنبههایی که آخر هفته نیست»؛ «همیشه آقای پستچی نامهها رو میرسونه»؛ «هی آقای پستچی»؛ «نامة عاشقانه»؛ «شناسایی». در داستان «روزی که برف» میخوانید: روز برفی است و مدام برف میبارد. پدر و مادر دخترک در خانه نیستند و خواهر بزرگترش «نرگس» تب کرده است. دخترک از مریضی «نرگس» خوشحال است. «نرگس» وقت سلامتی او و برادر کوچکترشان «مرتضی» را کتک میزد. «نرگس» زیباتر از همه بود و دل پسر داییاش را برده بود. هوا سردتر میشود و دخترک که برای بستن در که سوز را وارد خانه میکرد میرود، وقتی باز میگردد «نرگس» را میبیند که رنگ به چهره ندارد. مادر وقتی به خانه باز میگردد با پیکر بیجان «نرگس» مواجه میشود و تمام خانه سیاهپوش میشود.