هدیهای به کودک نیکوکار
موسی، پیامبر یهود - داستان / داستانهای مذهبی
در زمان پیامبری حضرت موسی(ع) در قوم بنیاسرائیل، پیرمردی مؤمن زندگی میکرد که از مال دنیا فقط یک پسر و یک گاو ماده داشت. در همان قوم پیرمرد دیگری زندگی میکرد که بسیار ثروتمند بود، او نیز یک پسر داشت. پیرمرد مؤمن از دنیا رفت و پسرش با گاوی که داشت راضی بود و به خدا توکل داشت، ولی پسر ثروتمند خوشگذرانی میکرد و به فکر دیگران نبود. پسرعموهای پسر ثروتمند به قصد دستیابی به ثروت جانشین عمویشان را به قتل رساندند. بین دو طایفه اختلاف ایجاد شد و حضرت موسی(ع) برای جلوگیری از جنگ از طرف خدا فرمان یافت که گاو مادهای را سر بریده و قسمتی از بدن گاو را به زبان پسرک کشته شده بزند تا به امر خدا زنده شده و قاتلش را معرفی کند. گاو پسر فقیر همان نشانههای گاوی را داشت که میخواستند سر ببرند. او شرط کرد که اگر گاو را میخواهند باید داخل پوست او را پر از طلا و جواهر کنند و به او بدهند. بزرگان قبول کردند. شرط پسر اجرا و پسر ثروتمند هم دوباره زنده شد و اختلافات از بین رفت. پسر مؤمن به شکرانة نعمت به کمک فقیران پرداخت. کتاب مصوّر حاضر، حاوی داستانی قرآنی است که برای کودکان گروه سنی (ب) و (ج) به نگارش در آمده است.