علی کوچولو و اسباب بازیها
داستانهای تخیلی
«علی کوچولو» به درستی از اسباببازیهایش مراقبت نمیکرد. به همین دلیل مادرش به او گفت که تا وقتی یاد نگیرد از اسباببازیهایش مراقبت کند، برای او اسباببازی نمیخرد. عصر آن روز علی و مادر راهی خانة مادربزرگ شدند. وقتی از جلوی مغازة اسباببازی فروشی میگذشتند، چشم علی به خرس بزرگ و پشمالویی افتاد و با اصرار از مادرش خواست تا خرس را برایش خریداری کند، اما مادر نپذیرفت. شبهنگام خرس عروسکی به خواب علی آمد و او را با خود به یک سفر رویایی برد؛ سفری که باعث شد علی با حقایقی آشنا شود. کتاب حاضر اولین جلد از مجموعة «ماجراهای علی کوچولو» است.