دستهای خارنجی
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، مشتمل بر داستانهای کوتاه فارسی، با موضوعات مختلف اجتماعی است. عنوان داستانها عبارتند از: غلام قُلّر؛ بالهای گر گرفته؛ دستهای خارنجی؛ چشمة حلاج؛ برفهای خاکستری؛ بیبی کربلایی و گاوبردی. در خلاصة داستان «دستهای خارنجی» آمده است: «علیبابا» همراه پسر سیزده ساله و زحمتکش خود «محمد» و همسرش در دامنههای «تک وا ویلا» زندگی میکند. آنها هیزمکش هستند و از فروش هیزمها در فصل تابستان امرار معاش میکنند. روزی «علیبابا» و «محمد» برای جمعآوری هیزم به صحرا میروند و از خطرهای بسیاری از جمله تشنگی، راه بیآب و علف، حوضهای آلوده، راهزنان و آتشسوزی نجات پیدا میکنند. آنها هیزمها را فروخته و با مقداری از پولها، مواد غذایی میخرند. «علیبابا» مابقی پول را با خوشحالی فراوان در جیب «محمد» میگذارد، اما بین راه آنها متوجه میشوند که پولها از جیب «محمد» افتاده و این مسئله به مدت چند سال برای آنها تبدیل به کابوس میشود.