چالار دوچرخهسواری یاد میگیرد
دوچرخهسواری - داستان / استقامت و پشتکار - داستان / داستانهای کودکان و نوجوانان
«پلین»، «چالار» و «فیرات» سوار دوچرخههایشان بودند که فیرات با صدای بلند گفت یک، دو، سه و خودش با سرعت شروع به حرکت کرد. از آنجایی که دوچرخه چالار چوبی بود و رکاب داشت، آن را به سمت جلو هُل میداد، فیرات با رکاب زدن از چالار جلو زد و پلین هم که تازه دوچرخهسواری یاد گرفته بود پشت سر او حرکت میکرد، چالار که از بچهها عقب افتاده بود، از برادرش میخواهد که... .