سقوط کسری
داستان، حکایت زنی به نام ماه رخ است که بر اثر سانحهای که خود مسبب آن است، بیناییاش را از دست میدهد. او گمان میکند شوهرش، "کسری"، عاشق اوست، اما بعد از این که بیناییاش را بهدست میآورد، مشاهده میکند که او با دختری رابطه دارد و از این رو، خانه را ترک میکند. در پایان، "کسری" که بر اثر تصادف، قطع نخاع شده، به خاطر عذاب وجدان خود را با ویلچر از بالای پلههای خانه پرت میکند و میمیرد.