زن از دیدگاه فلسفه سیاسی غرب
نگارنده در کتاب دیدگاه تنی چند از فلاسفه را درباره زن بررسی میکند و به همین منظور، این عناوین را مطرح میسازد: افلاطون و سنت یونانی نفرت از زن، بررسی موضوع زن از دیدگاه افلاطونی، بررسی دیدگاه ارسطو، ژان ژاک روسو و آیین پدرسالارانه مدرن، ژان ژاک روسو و نقش طبیعی زن، آزادی و برابری برای مردان، سرنوشت قهرمانان ژان ژاک روسو، و جان استوارت میل فمنیست آزادی خواه". بدین سان، "در این کتاب و در قسمت نتیجه گیری از آرای افلاطون، ارسطو، روسو، و میل نسبت به جایگاه مناسب اجتماعی زن و نقش سیاسی او، دو موضوع به هم پیوسته استنتاج خواهد شد. اولین و مهمترین پیوستگی که در افکار این فیلسوفان مشاهده میشود، دید کلی آنان نسبت به زن و خانواده است. از دیدگاه این فیلسوفان خانواده نهادی ضروری است و زن به خاطر ویژگیهای زنانه خود، باروری و پرورش کودک، نقش طبیعی را در این نهاد ایفا میکند... دومین موضوع مشترک در آرای این فیلسوفان که ارتباط تنگاتنگ با موضوع اول دارد، جایگاه زنان با توجه "وضعیت طبیعی و ذاتی" آنان در اجتماع است. هنگامی که این فیلسوفان درباره زن بحث میکنند، اغلب از پرداختن به موضوع "ذات انسان" طفره میروند و مفهوم آن را به درستی روشن نمیکنند. آنها نه تنها برای زنان نقش مشخصی قائلاند، بلکه اغلب آنان را از مردان جدا میدانند و این جداسازی را تحت پوشش غریزه ذاتی زنان مانند تولید مثل و پرورش کودک بیان میدارند...".