فروغ در میان اشباح
در این نوشتار، شعر و اندیشه "فروغ فرخزاد" بررسی و تبیین شده است. به تصریح نگارنده: "فروغ از نخستین زنانی است که خیلی زود به آن اسارت شبان رمگی و خصوصا اسارت زن پی میبرد.... نخست باید پذیرفت که شعر فروغ، شعر محتوا است و محتوای او، از جانی بیقرار و مدار و تکهپاره در لحظهها و زمانها تشکیل شده و این محتوا بوده که به تدریج شکل او را به دنبال کشیده و خود محتوا نیز، هرگز نمیتوانسته بر یک ساحت یا در یک بستر همواره موجودیت یافته باشد، این است که ما در تمامی شعرهای او، با سیمای درونی فروغ سر و کار داریم، نه با شاعری حرفهای و تئوریگرا، که پس از سرودن هر شعر، به نگرش مکانیکی بر ساختار شعرش خم میشود. فروغ در سستترین شعرش از نظر فرم، صادق و صمیمی است... نخستین شعر کتاب تولد دیگر، مبشر "معاصر" شدن فروغ و شخصیت شعری او است. چرا میگویم معاصر بودن؟ آیا مفهومش این است که در سه کتاب نخستین، فروغ "معاصر" نیست؟ پاسخ این است که هم آری، هم نه. آری ، چون شعر فروغ در آن کتابها از نظر محتوا، سوبژکتیو به تعبیر نیمایی نیست. موضوع شعرها، هر چند یکنواخت است و بر "تم" متداول "عشق و بدن" متکی است، در بسیاری از شعرها، قالب هم میتوانست غزل یا قصیده باشد یا دوبیتیهای فقط به هم پیوسته و گزارههای شعری از فاعلیت گوینده مایه بگیرند. اما در کل عشقی زمینی میماند و عینیت خود را بروز میدهد و نقش ابژه را هم آشکار میسازد.... اما بیگمان همان "ایمان بیاوریم..." است که تمامی آواز اوست، گویا از اول با ما مزاح میکند که: غصه نخورید که من میروم...کسی میآید که مثل هیچ کس نیست. او عادل است. مثل مرگ عادل! و همه اختلافها را از میان برمیدارد و ما را در عرصهای وا میگذارد...".