نمایشنامه "سوغات همسایه"
نمایشنامه فارسی - قرن 14
داستان این نمایشنامه در روستای "حصارسنگ "اتفاق میافتد .اهالی این روستا برای خرید مایحتاجشان، همیشه "کدخدا بقال "را به شهر میفرستند ;زیرا به غیر از او کسی راه شهر را بلد نیست .در یکی از سفرها به شهر کدخدا بقال در قهوهخانهای، با مردمی روبهرو میشود که چیزی را دود میکنند و میکشند .قهوهچی در برابر حیرت کدخدا پاسخ میدهد که این دارویی است که هر دردی را مداوا میکند و از آن مقداری به کدخدا میدهد تا برای معالجه روستائیان به روستا ببرد و ....