آرزوی قشنگ
سرزمین کفشدوزکها یک سرزمین افسانهای است که در دل یک رنگینکمان قشنگ جا دارد و کفش دوزکهای نقرهای با بالهایی که شش خال جادویی دارند، تنها ساکنان این سرزمین هستند. پادشاه و ملکه صاحب نوزادی میشوند و نام او را درفام میگذارند. سرزمین کفشدوزکها غرق در شادی میشود. هفت سال میگذرد و پادشاه و همسرش هر سال امیدوار هستند تا بالهای پسرشان پر از خالهای جادویی شود! اما بالهای او هیچ خالی ندارد و مجبور است همیشه با یک شنل در برابر دیگران ظاهر بشود. جشن بزرگ در راه است و همه میخواهند پادشاه آینده «درفام» را در لباس پادشاهی ببینند. درفام در حیاط قصر روی گلبرگهای رز نشسته است که صدای صحبتهای ملکه و پادشاه و کفشدوزک پیر را میشنود. آنها نگران هستند و کفشدوزک پیر از شیرة درخت قدیمی صحبت میکند که در بیرون از رنگینکمان و اطراف دریاچة آرام است که با به دست آوردن مقداری از آن شیره هر آرزویی که داشته باشند برآورده میشود. درفام مخفیانه برای به دست آوردن شیرة درخت قصر را ترک میکند و از رنگینکمان خارج میشود. ماجراهایی که برای به دست آوردن شیرة درخت قدیمی برای درفام اتفاق میافتد، در این کتاب همراه تصاویر برای گروه سنی «ب» به تصویر کشیده شده است.