سروناز
"سروناز "قهرمان اصلی داستان است که زندگیاش بر پایه صداقت استوار است. همسرش که مهندس راه و ساختمان است از تمکن مالی برخوردار بوده موفقیتی در کار خود کسب نموده است .اما او پس از 25سال زندگی با "سروناز "او را ترک میگوید و با زنی دیگر زندگی جدیدی آغاز میکند .در این میان، سروناز که سالهای عمرش را در خوشبخت کردن خانواده سپری کرده به ناگهان خود را تنها و غریب احساس میکند .او دیگر زیباییها را نمیبیند و زندگی را از دست رفته میپندارد .فرزندانش، عروس مهربانش هر یک به نوعی سعی دارند او را به زندگی باز گردانند .حتی خواهرش "سولماز "گاه با ملایمت و گاه با خشم بر آن است به او بهفماند که زندگی تنها غصه خوردن و افسوس بر گذشته نیست .پس از چندی سروناز درمییابد که باردار است و اندک اندک از ناامیدی و یاس دست فرو میشوید و زندگی خود را وقف اجتماع میکند ...