دیالکتیک صورت و معنا در هنر، تلویزیون و سینما
تلویزیون در ایران به مثابهی فراگیرترین رسانه، ماموریتی استراتژیک در انتقال مفاهیم ملی و ارزشهای دینی برعهده دارد. نویسنده در این نوشتار به دنبال این است که آیا صرف ارادهی مدیریتی بر تحقق اهداف دینی در رسانهی تلویزیون کافی است و آیا صرفا سوار کردن محتوای دینی بر قالب تلویزیون میتواند ما را کمک کند تا روح زیبایی شناختی (aesthetics) تلویزیون را تسخیر کنیم؟؛ رسانهای که مولود سیر تاریخی و نتیجهی اقتضائات فلسفی و اجتماعی غرب است. الفبای زبان تلویزیون در حوزههای برنامههای نمایشی و غیرنمایشی در نورپردازی، طراحی صحنه، میزانسن، حرکت دوربین، بازیگری، مونتاژ، قوالب داستانی، موسیقی، ترکیببندی، ریتم و غیره تعریف میشود. مطمئنا فاکتورهای یاد شده فقط تکنیک نیستند و در ذات خود با اقتضائات فرهنگی آمیختهاند که لازم است این ذات و ماهیت بر اساس ارزشهای بومی شکل بگیرند تا با فرهنگ اسلامی هماهنگی بیشتری برقرار کنند. به عنوان مثال یکی از ماموریتهای تلویزیون در جامعهی ما بازتاب زندگی ائمه و مقدسین بوده است که عمدتا با توفیق توام نبوده است. قدر مسلم تصویر فضای قدسی، زبان قدسی را طالب است که ساخت آن زبان بسیار دشوار است. نویسندهی کتاب تدابیر تکنیکی مانند میزانسنهای تلویزیونی در حوزهی آثار نمایشی و غیرنمایشی را منفصل از پشتوانهی فرهنگی ایرانی میداند. وقتی طراح صحنه و کارگردان مفهوم ایرانی فضای نمایش و هنر را ناخودآگاه درک کرد و یا آگاهانه از راه تحقیق به آن رسید، آنگاه موفق به طراحی میزانسنی خواهد شد که مخاطب احساس خواهد کرد فضای نمایش، فضایی کاملا ایرانی است. در این بحث همبستگیهای قومی در ضمیر ناخودآگاه ما عبارت است از ویژگیهای زیباییشناسی و سنتهای هنری اصیل ایران در حوزهی تصویر، داستان، موسیقی و غیره که لازم است بر زمینهی رسانههای مدرن مانند تلویزیون و سینما باز تعریف و بازتولید شوند و امتداد پیدا کنند. کتاب حاضر دربردارندهی شش مقاله تحت این عناوین است: "دیالکتیک صورت و معنا در تلویزیون و سینما"، "جهانی شدن و جهانیسازی و استقلال هنری در ایران"، "تصویر زن در آینهی مردسالار هنر"، "تاثیر الگوهای مدیریت هنری بر محتوا و فرم هنر ایران"، "تاملی فلسفی پیرامون حضور تاریخ در سینما و تلویزیون" و "بازگشت به سرچشمههای ناب عرفانی، راه برونرفت از بحران هویت در هنر ایران".