پیازی که گرمش بود، زیاد لباس تنش بود
داستانهای آموزنده / داستانهای تخیلی
کتاب مصور حاضر، داستانی از حیوانات است که با زبانی ساده و روان برای گروههای سنی (الف) و (ب) نگاشته شده است. در داستان میخوانیم: «پیازی گرمایی بود. در راه خالهسوسکه او را دید و به او گفت که چون خیلی لباس پوشیده، گرمش شده است. پیاز یکییکی پوستهایش را درمیآورد و به خالهسوسکه میداد، او نیز آنها را در سوپش میریخت. پیاز به راه خود ادامه داد، اما باز گرمش شد. پروانه هم به او گفت چون زیادی لباس پوشیدی، گرمت است. او بازهم چند تا از لباسهایش را درآورد و به پروانه داد، پروانه با آن لباسها نوزادش را قنداق کرد».