شرارتی زیر آفتاب
داستانهای انگلیسی - قرن 20م.
«شرارتی زیر آفتاب» یکی از داستانهای پلیسی ـ جنایی «آگاتاکریستی» ـ نویسندة انگلیسی معاصر ـ است. «هرکول پوآرو» در هتل «جالی راجر» در خلیج «لدرکومب» اقامت دارد. او کنار ساحل در حال گفتوگو با مسافرین است. همهجا آرام به نظر میرسد و ظاهرا همه برای تفریح آمدهاند ولی هرکول پوآرو از رفتار مسافرین پی میبرد که به زودی قتلی رخ خواهد داد. «آرلنا استوارت»، زن زیبا، از هتل خارج میشود و همه را تحت تاثیر قرار میدهد. همسر او، کنت مارشال، در گوشهای ایستاده و بیتوجه روزنامة تایمز را میخواند. آرلنا به سمت «پاتریک فردمن» نگاهی میاندازد و پاتریک در مقابل چشمان همسرش به سمت او میرود. کنت مارشال از ازدواج عجیب قبلی خود یک دختر نوجوان به نام «لیندا» دارد که سخت از آرلنا متنفر است. مارشال در این مسافرت با هم بازی دوران کودکی خود به نام خانم رزاموند برخورد میکند که مارشال را به خاطر انتخاب آرلنا سرزنش میکند، روز بعد خبر قتل آرلنا در خلیج میپیچد که با دستانی قوی و نیرومند خفه شده است. هرکول پوآرو در پی یافتن قاتل تمام صحنههایی را که دیده مرور میکند.