دلتنگی
داستان کوتاه «دلتنگی» از مادری روایت میشود که اکنون در قبر خفته است. روح این مادر شاهد آمدن پسرش با یک دستهگل بر سر مزارش است؛ پسری که پس از سالها ترک مادر و پس از مرگش احساس دلتنگی میکند. در بخشی از داستان آمده است: «وقتی رفت به گلهایی که برایم آورده بود نگاهی کردم، به سنگ قبرم چه زیبا و معطر شده بود». مجموعة حاضر از تعدادی داستان کوتاه فراهم آمده که «دلتنگی» یکی از آنهاست. عناوین برخی دیگر از داستانهای کتاب عبارت است از: توهم؛ جای خالی؛ نذر؛ آرزو؛ خانهداری؛ اعلامیه؛ راننده؛ جایزه؛ رویا؛ و شبکار.