رویای سیاوش
"نیکا" با دیدن تصویر پسری زیبا بر روی جلد کتابی با نام "سیاوش" به وی علاقهمند میشود. "ارشیا"، پسرخالهاش، به نیکا علاقهمند است، اما نیکا به دلیل عشقی که به سیاوش دارد نمیتواند به شخص دیگری فکر کند و بیصبرانه منتظر است تا سیاوش را در عالم واقعیت ملاقات کند و عشق خود را به او ابراز نماید. در این میان نیکا در کنکور پذیرفته میشود، با آغاز کلاسهای دانشگاه، خواستگاران او نیز بیشتر میشوند، اما او حاضر به فکر کردن به هیچکس نیست. سرانجام روزی به طور تصادفی پسری را میبیند که کاملا شبیه عکس روی جلد است. او بسیار خوشحال است که سرانجام سیاوش را در عالم واقعیت پیدا کرده است، اما نمیداند که آیا او نیز به نیکا علاقهمند است یا نه.