مدرسهی نیما "مجموعهی پاییز"
داستانهای اجتماعی
آقای «نوری» ـ دبیر ریاضی نیما ـ قرار است فردا از دانشآموزان، امتحان ریاضی بگیرد و نمرة آن را با نمرة نوبت اول جمع کند. بر این اساس تمام بچههای کلاس به تلاش و تقلا افتادهاند و ریاضی را مرتب مرور میکنند. نیما که اکنون در اتاقش مجبور است ریاضی بخواند در حین نگاه کردن به کتاب ریاضی صدای خواهرش مینا را میشنود که مرتب سر عروسکش داد میزند و به او آموزشهای اخلاقی و بهداشتی میدهد. آخرین پیام مینا به عروسکش مبنی بر دروغ نگفتن و دراز شدن دماغ بر اثر دروغگویی است. نیما با شنیدن این حرف به یاد پینوکیو میافتد و در این حال صدای در اتاق را میشنود. با باز کردن در، پدر وارد شده و از نیما میپرسد که چند بار ریاضی را خوانده است؟ نیما که میخواهد دروغ بگوید ناگهان به یاد همان دماغ دراز میافتد و در نتیجه به پدرش دروغ نمیگوید. در مجموعة دیگری از داستانهای نیما (مجموعة پاییز) شش داستان کوتاه با این عناوین درج گردیده است: روز اول؛ تیرکمون سیمی؛ کار بزرگ؛ جشن تولد؛ آدامس؛ و امتحان.