راز دختر برفی
«فرزانه» به همراه برادرش «فرهاد» در کوچه مشغول بازی بودند که «آرش» و «مینو» بچههای همسایه به جمع آنها پیوستند. زمستان بود، همگی تصمیم گرفتند یک «دختر برفی» بسازند. آنها وسایل لازم را آوردند و دختر برفی زیبایی ساختند. شب یلدا شد و بچهها دختر برفی را تنها گذاشتند. بچهها همه در خواب به شهر آدمبرفیها رفتند و مدتی را به جشن و شادی گذراندند. آنها صبح متوجه شدند که خوابشان مشابه هم بوده و گردنبندی را که در شهر آدمبرفی به گردن دختر برفی بود اینک به گردنش آویزان است. این کتاب، از جمله داستانهای تخیلی و اجتماعی است که برای کودکان گروه سنی «الف» و «ب» تهیه شده است.