نذر: مجموعه داستانهای کوتاه
در «نذر» پسری تلاش دارد تا در رشتة مورد علاقة خود، مقطع کارشناسی ارشد، که فقط در تهران تدریس میشود، پذیرفته شود. مادر پسر به علت تنهایی خود، از این که او به تهران بیاید، ناراحت است. پس از مدتی با اعلام نتایج کنکور پسر درمییابد که در رشتة دلخواه پذیرفته نشده است. او به امامزادة نزدیک منزلشان میرود و در آنجا به راز و نیاز با خدا میپردازد و از خدا دلیل قبول نشدن نذرش را میپرسد. او در راه بازگشت از امامزاده دوستش را میبیند. وی به پسر میگوید که همان رشتة تحصیلی که او آرزوی قبولیش را در تهران داشته از سال آینده در دانشگاه شهر خودشان تدریس خواهد شد. و در همین لحظه است که پسر متوجة قبول نشدنش در دانشگاه و پذیرفته نشدن نذرش میشود. مجموعة حاضر شامل پنج داستان کوتاه تحت این عناوین است: آن تابلو؛ پیراهن چهارخانه؛ علامت تعجب؛ آگهی روزنامه؛ و نذر.