من باید بتونم
داستانهای کودکان و نوجوانان
این داستان مصور و رنگی که برای گروه سنی "ب "فراهم آمده، درباره پسری است به نام "علی ."او که کفشهایش را برای تعمیر به کفاشی برده است، زمانی که برای گرفتن آنها میرود، مرد کفاش به علی میگوید تا فردا صبح نه میتوانی کفشهایت را در بیاوری و نه میتوانی با آنها از روی آسفالت رد شوی .بدین ترتیب علی که باید برای رسیدن به خانه از جاده آسفالت رد بشود با تمرین بسیار، یاد میگیرد که با دستهایش راه برود و این همان چیزی است که او برای شرکت در نمایش برداشت محصول به آن احتیاج دارد و با تدبیر کفاش به این مهم دست مییابد .