تفکر، فرهنگ و ادب، تمدن
مقالههای فارسی - قرن 14
در این نوشتار ضمن بیان مبانی نظری "فرهنگ، ادب و مدنیت" پیشینیان و سیر تحول آنها، وضع "تفکر، فرهنگ و مدنیت" تبیین گردیده است. در بخشی از مقدمه کتاب میخوانیم: واضح است که هر تاریخی، فرهنگ و تمدنی دارد، تمدنهای بسیاری در گستره خاک به وجود آمده و پس از چندی از بین رفته و جای خود را به تمدن تازهای دادهاند. شکی نیست که آنها، تاثیر جزئی بر همدیگر داشتهاند؛ اما آنچه که آنها را از هم منفک و حتی به مثابه شناسنامهای هویتشان را معلوم ساخته، باطن آنها یعنی "فرهنگ" چنان که تفکر، باطن فرهنگ است. تفاوت تمدن یونانی و تمدن عصر اسلامی، نه در صورت ابنیه و پیکره معماری و جامه مردمان و نه حتی مناسبات اجتماعی آنان بلکه در دیدگاه کلی ویژهای است که بنیادشان را پیریزی کرده است؛ یعنی دریافتهایی درباره هستی، تعاریفی درباره مبدا و غایت آن و بالاخره تعریفی که از انسان عرضه داشته است. از این روست که تفاوت و تمایز تمدنها نه به "صورت بیرونی مناسبات و ابنیه" که به "ذات" آنها بازمیگردد و بدون شناخت آن، امکان عرضه درک جامع و کاملی از فرهنگ و یا تمدن یک قوم میسر نیست".