دوباره زندگی میکنم
داستانهای فارسی - قرن 14
در داستان اجتماعی حاضر، «ناصر» مردی کاری و باوقار است. همسر او «پوران» زنی لجباز و بداخلاق است که به بهانههای مختلف با ناصر به مشاجره میپردازد تا آنجا که ناصر بعد از بینتیجه ماندن تلاشهایش برای بهتر شدن زندگیاش، خود را بسیار بدبخت احساس میکند. تنهایی ناصر وقتی بیشتر میشود که پوران او را از خانه بیرون میکند. بعد از مدتی ناصر با بیوهزنی بامعرفت و باوفا با نام «مرجان» ازدواج میکند و پوران را از زندگی خود بیرون میکند. ناصر و مرجان با رضایت کامل، در حالی که نظارهگر پشیمانی دیرهنگام پوران هستند به سوی زندگی توأم با خوشبختی حرکت میکنند.