نه داستان مردمی
داستانهای کوتاه / داستانهای اجتماعی / داستانهای آموزنده
در یک روز تابستانی دو دوست که با هم پیادهروی میکردند، کیف پولی را یافتند. یکی از آنها داخل کیف را نگاه کرد و آن را در جیبش گذاشت. دوستش گفت که کیف مال هر دوی آنهاست، نه فقط او. در همین حین مردی هراسان به طرف آنها دوید و ادعا کرد که صاحب کیف است و آنها را دزد خطاب کرد. پسری که کیف را برداشته بود رو به دوستش کرد و گفت: «اوه! دوست عزیز من، مگر ما چه کار کردیم؟» دوستش گفت: «نگو ما، بگو من! تو کیف را برداشتی نه من!» نویسندة داستان «کیف پول» با این روایت قصد دارد ارزش دوست و لزوم وفاداری به او را به قاطعیت یادآوری کند. کتاب حاضر، حاوی نه داستان کوتاه و آموزنده با مضمون اجتماعی است که در پایان هر داستان نتیجة اخلاقی آن بیان شده است. کیف پول؛ زنان نادان؛ دو دوست؛ دو دختر؛ مرد ثروتمند و طلا؛ غاز تخمطلا؛ الاغ تنبل؛ کشاورز و عقاب و کوزة شیرینی، عنوانهای داستانهای کتاب هستند.