سیاه، سفید، خاکستری: خاطرات سرهنگ مهدی نبیزاده
جنگ ایران و عراق، 1359 - 1367 - خاطرات / نبیزاده، مهدی، 1323
این کتاب حاصل نوزده ساعت گفتوگوی نگارنده با سرهنگ «مهدی نبیزاده» و ثبت خاطرات وی از دوران مبارزات انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس است که در ده فصل تدوین گردیده است. در بخشی از فصل پایانی کتاب میخوانیم: «بمباران شهرها هنوز ادامه داشت. خیلیها شهرها و خانههایشان را رها کرده بودند و برای تحصیل بچههایشان هم که شده به اردبیل و شهرهای نزدیک و اطراف آمده بودند. شهرهای دور از جبههها امن به نظر میرسید. اما... روز جمعه، 21 اسفند 66، بچهها داشتند تلویزیون نگاه میکردند. حسی به من گفت که دارد اتفاقی میافتد. هنوز میتوانستم صدای غرش موتور هواپیما را از صدای لکنتة دستفروشها تشخیص بدهم. ساعت حدود ده و ربع بود. بلند شدم و به حیاط رفتم. هوا صاف بود و فقط چند لکة ابر در دل آسمان به چشم میخورد. صدا نزدیک و نزدیکتر شد و یک دفعه دیدم دو تا میگ عراقی از روی بامها رد شدند و به سمت شرکت نفت رفتند. بچهها آمدند تو حیاط، زیاد طول نکشید. یک، دو، سه... هفت، هشت. هشت راکت، دودی از گرد و خاک و آتش را در وسط شهر به وجود آورد. شهری که کوچک بود و به فکر هیچکس نمیرسید روزی روی هواپیماهای عراقی را به خود ببیند.»