در همین نزدیکی
نمایشنامۀ «در همین نزدیکی» داستان جماعتی است که در پی اعتقادی، قصد کردهاند چهل روز پیاده در بیابان ره بسپارند تا امام زمان خویش را زیارت کرده و حاجتهای خویش را از وی بخواند. هنوز چند روز به پایان راه مانده است که پینهدوز درستکار و خوشنیت، که به یاد آورده باید سفارشی را به موقع تحویل میداده، تصمیم به بازگشت گرفته و دو تن دیگر نیز با وی همراه میشوند که به واجبات خویش عمل نمایند. درمیان آنان که باقی ماندهاند، نوجوانی سادهدل است که شبهنگام، در خواب، مولای خویش را زیارت کرده و با ایشان به سخن مینشیند و صبح روز بعد از سوی وی، همگان را بشارت میدهد که به حاجات خویش خواهند رسید. کاروانیان بازمیگردند و پینهدوز و همراهانش را با توهین از خود میرانند. پینهدوز که مردی مومن و درستکردار است اینها را به هیچ میگیرد و روزی نوجوان از سر دلتنگی باوی از جفاکاری همسفرانی میگوید که چون حاجتروا گردیدهاند، خواب او را به سخره گرفته و دیوانهاش میخوانند. کتاب حاضر، علاوه بر نمایشنامۀ در همین نزدیکی، دربردارندۀ دو متن نمایشی دیگر با این عناوین است: هفت هشتم؛ و محال هم ممکن است.