الاغی که حرف میزد
داستانهای تخیلی / داستانهای آموزنده
روزی نانوایی که پشت سر هم حرف میزد، یک الاغ خرید که حرف میزد. الاغ میتوانست آخرین جملهای را که صاحبش میگوید تکرار کند. یک روز نانوا به همسرش گفتک «فردا برای خرید گندم نزد آسیابان میروم، او آدم حقهبازی است و تکرار میکرد. آسیابان هم وقتی فهمید الاغ جملة نانوا را تکرار میکند، از آنجا که میدانست او بیدلیل پشت سر هم حرف میزند، او را کتک زد. از آن روز، نانوا دیگر پشت سر هیچکس حرفی نزد. این داستان تخیلی و آموزنده برای کودکان گروه سنی «ب» به نگارش درآمده است.