قلندرخونه

قلندرخونه

داستان کتاب حاضر حکایت زندگی مزیری‌ها (کارگران بوشهر) و مناسبات آن‌ها با بالاسری‌های خود (سرهنگ) است. شب عاشورا است و در مسجدی در بوشهر سینه‌زنی دایر است. گروهی از مزیری‌ها در قلندرخونه (آبدارخانة مسجد) فراهم آمده‌اند و با هم گفت و گو می‌کنند. گفت‌وگو بر سر این است که «اکبر» که سر دستة چند تا از مزیری‌هاست، با «کل نعیم» سرهنگ دعوا دارد. کشتی فردا خواهد آمد و مزیری‌ها باید برای خالی کردن بار کشتی بروند. ولی «اکبر» نمی‌خواهد سرکار حاضر شود. خیال دارد کار «کل نعیم» را خراب کند. مزیری‌ها تردید دارند و با خود خیالاتی دربارة دعوای «اکبر» و «کل نعیم» می‌کنند. ماجرا از این قرار است که «اکبر» خود به چشمان خود دیده است که «کل نعیم» «غلو سیاه»، یکی از مزیری‌ها را با جرثقیل زیر گرفته و کشته است. «اکبر» نمی‌خواهد از خون او بگذرد. او عقیده دارد که خون «غلو سیاه» چون علی‌اکبر حسین(ع) به ناحق ریخته شده است. تمام دوستان «اکبر» او را به دلایلی تنها گذارده و برای عزاداری برای امام حسین(ع) می‌روند و «اکبر» را در دادخواهی شهیدی که در برابر چشم دیده‌اند تنها می‌گذارند.

قیمت چاپ: 3,500 تومان
نویسنده:

ایرج صغیری

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

8fa2.62

سال چاپ:

1390

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

136

قطع کتاب:

رقعی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9786001191350

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

تالیف