مانی و قلاب ماهیگیری
داستانهای تخیلی / استقامت و پشتکار - داستان / شعر کودکان و نوجوانان
پس از آخرین روز امتحانات «مانی» به خانه باز میگردد و وسایل سفرش را آماده میکند تا به همراه پدر و مادرش به روستایی زیبا بروند. در روستا پدر و مانی به کنار رودخانه میروند تا ماهیگیری کنند اما مانی نمیتواند ماهی صید کند و از این مسئله ناراحت است. او با گل شمعدانی درد و دل میکند و گل هم تلاش میکند تا او را راهنمایی کند ...