پشت دیوارهای دیر: داستانهای فرانسوی
در حکایت «کشتی اقیانوسپیما» دو مرد انگلیسی و اسپانیایی با عنوانهای «کنت پدر و بلارث» فرستادة اسپانیا و «میرجورج لاکنسی» در کشتیای که به سوی نیویورک میرفت کابینهای درجهیک را داشتند. هنرپیشة شهرستانی با نام «تیموته» و دختری که او را فرزند خود معرفی میکرد با نام «مادمازول ماریا لورانسون» در کابین درجة دو بودند. تیموته دلقکوارترین نقشها را به نمایش میگذاشت. اما ماریا با طبع درخشان و جذاب خود مورد ستایش مسافران بود و به نظر میرسید که ملکة کشتی است و تیموته خوشحال از این اتفاق بود. جنبة ظاهری سفر ماریا این بود که به عنوان آواز خوان به نیویورک میرفت. اما مدتی بعد گمان واقعیتی دیگر بر اذهان مسافران چیره شد. صبح روز حرکت، مردی ناشناس نامة مهروموم شدهای به ناخدا اونیون داد که در آن قید شده بود «ملکة پرتقال» لیبون را به شکل مخفیانه ترک کرده و در فرانسه به قصد رفتن به آمریکا به کشتی وارد شده است. این نامه سرنوشت ماریا و تیموته را به کنت «پدر و بلارث» و سر جورج لاکسی گره زد و موجب بروز اتفاقات جالبی شد. این کتاب مشتمل بر داستانهای کوتاه فرانسوی از نویسندگانی همچون استاندال بودلر، زولا، موپاسیان و... با عناوینی چون داستان یک سار، قهوهجوش، ساچمه، خانة نفرینشده و... است.