باغ بهشت (رمان)
داستانهای فارسی - قرن 14
«محسن»، جانباز 70درصد چشمی، به منظور مداوا به آلمان اعزام میشود. در این سفر موقعیتهایی پیش میآید که محسن با گذر به گذشته، خاطرات دوران جنگ را مرور میکند. دو داستان در گذشته و حال به طور موازی پیش میروند؛ داستان گذشته محسن به آخرین اعزام او به جبهه برمیگردد. و داستان زمان حال او شرح سفرش به آلمان با گروهی از جانبازان به قصد مداوا است. در پایان داستان، فقط محسن، از جبهه زنده بازمیگردد و در زمان حال نیز از بین جانبازان، تنها محسن، سلامت خود را به دست میآورد.