فرجام عشق
داستان حاضر، روایت زندگی دختری به نام "مهشید" است که به خاطر نیاز مالی خانواده و بیماری پدرش تصمیم میگیرد کاری پیدا کند. او پس از تلاش بسیار در شرکت بزرگی مشغول به کار میشود و پس از مدتی متوجه میشود که رئیس شرکت (آقای محقق) دلبستهی او شده و خودش هم علاقهی شدیدی به او پیدا کرده است. "مهشید" که خود را خوشبخت میداند، با رسیدن دختر خالهی "محقق" (سارا) تمام خوشبختیاش را فنا شده میبیند و آن جا را ترک میکند، اما پس از آن اتفاقات دیگری رخ میدهد که شرح آن در داستان آمده است.