مزد دعا: مجموعه داستانی
داستانهای عربی - قرن 20م. - ترجمه شده به فارسی
"مزد دعا" داستان جوان درست کردار و با ایمانی با نام حسن است که در سفر حج، کمربند پرپولی را مییابد و بدون آن که وسوسهی شیطان بر وی اثری داشته باشد، آن را به صاحبش بازمیگرداند. پیرمرد بازرگان که از بازیافتن داراییاش بسیار خوشحال شده رو به سوی خانهی خدا دعایی از ته دل در حق جوان کرده و از وی جدا میشود. حسن پس از بازگشت، در مصر، در قهوهخانهای به کار میپردازد، و خیلی سریع، پاکدامنی، امانتداری، و درستکاریاش به همهی مشتریان، به خصوص بازرگانانی که به آن محل رفت و آمد دارند، ثابت میشود. بنابراین با هدیه کردن وجهی قابل توجه، او را به عقد و ازدواج دختر پاک یکی از همکارانشان، که به تازگی درگذشته، درمیآورند. اندکی بعد، حسن در منزل همسر خویش، همان کمربند را یافته و میفهمد پدرزن درگذشتهاش، همان بازرگانی است که با وی در مکه ملاقات داشته است. وی از زبان مادر همسرش میشنود که در آن لحظه پیرمرد دعا کرده بود که "این کمربند و هرآنچه در آن است نصیب جوان و دخترش، زینب، شود". کتاب حاضر مشتمل بر 10 داستان کوتاه تحت پارهای از این عناونی است: رازی که دیر فاش شد؛ حتی پس از مرگ؛ به او وعده دادم؛ وصیت؛ و شب آخر.