جیرجیرک و عاقبت تنبلی
افسانههای عامه / داستانهای اخلاقی
کتاب مصور حاضر ششمین دفتر از مجموعه «قصههای پندآموز برای کودکان»، دربردارنده داستانی از حیوانات برای گروه سنی (ب) است. در این داستان آمده: در تابستانی گرم زیر آفتاب داغ، مورچهای دانهای را بغل کرده بود و به خانه میبرد تا برای زمستان آذوقه جمع کند. جیرجیرکی مورچه را دید و به او گفت که به جای جمع کردن غذا استراحت کند. مورچه هم به او توصیه کرد که به فکر زمستان باشد. با فرارسیدن زمستان، جیرجیرک متوجه اشتباهش شد. نتیجه اخلاقی داستان این است که در روزهای راحتی باید به فکر سختیها بود و با زحمت و تلاش برای روزهای سخت آماده شد.