لانگمو و لاکپشت کوچولو
داستانهای تخیلی / داستانهای حیوانات
کتاب مصور حاضر، داستانی تخیلی از حیوانات است که با زبانی ساده و روان برای گروه سنی (ب) نگاشته شده است. در این داستان روزی از روزها پیرمرد فقیری همراه دخترش لانگمو برای گردش، کنار ساحل آمد. لانگمو وقتی چشمش به لاکپشت افتاد با التماس از پدرش خواست تا او را به خانه ببرند و نگهداری کنند؛ پیرمرد هم پذیرفت. بهاینترتیب آن دو لاکپشت کوچولو را برداشتند و همراه خود بردند. دخترک که دوست خوبی برای لحظات تنهاییاش پیدا کرده بود، از شوق زیاد لحظهای چشم از او برنمیداشت و تنهایش نمیگذاشت.