راهمو گم کرده بودم؛ آمدی
داستانهای فارسی - قرن 14
قهرمان این داستان، «مراد» از روستایی دوردست برای یافتن قاتلان خواهرش به بندرعباس میآید و پس از یک رشته ماجرا و تن دادن به کارهای مختلف، به خانه رئیس باند قاچاقچیان به عنوان خدمتکار وارد میشود؛ دختر رئیس باند که پدرش را مسبب مرگ مادرش میداند، با مراد همراه میشود تا پدرش را تحویل پلیس بدهند؛ اما پدر در یک حادثه کشته میشود و...