درد کهنه
موضوع رمان حاضر عاشقانه است. «بهار» و «بهراد» خواهر و برادری هستند که در کنار پدر زندگی مرفهی را میگذرانند. مادر برای جبران گذشتهاش به خارج رفته و پس از چند سال به خانه باز میگردد. در پی اتّفاقاتی رازهایی از زندگی پدر و مادر آشکار میشود و آنها متوجّه میشوند برادر بزرگتری به نام «محمدرضا» دارند. او به جمع آنها میپیوندد و در این میان «بهزاد» که از عشق آتشین دخترخالهاش «تینا» فرار میکرد، عاشق وی میشود. از طرفی، یکی از دوستان «بهراد» به نام «سورنا» به دلیل شکست عشقی به روستایی پناه میبرد که «بهراد» در آن روستا، به کشاورزی و کارهای گلخانهای مشغول است. «بهار» بیخبر از زندگی گذشتة «سورنا»، با دیدن وی عاشقش میشود. این عشق بعد از پشت سر گذاشتن ماجراهایی، سر و سامان میگیرد و «بهار» و «سورنا» به وصال هم میرسند.