خواهرم اکرم
داستانهای فارسی - قرن 14
«اکرم» از ابتدای زندگی مشترک با همسرش «سعید» زندگی نسبتا مرفهی داشت. او دو فرزند داشت و از پیشرفت زندگیاش خشنود بود. روزی مادرشوهر او که با زحمات فراوان سعید را بزرگ کرده بود، از آنها خواست که با آنها زندگی کنند. اکرم به ظاهر قبول کرد، اما قلبا ناراحت و دلگیر بود و نمیتوانست وجود مادرشوهرش را تحمل کند. او از همان روز اول شروع به آزار و اذیت مادرشوهرش کرد، حتی برای راندن او از خانهاش، تمام خانهاش را به آتش کشید. «فرخنده» خواهر اکرم که سخت دلبستة سعید بود، در این میان برخلاف انتظار اکرم، از سعید و مادرش جانبداری میکرد و با نقشههای حسابشده سعی در ربودن دل سعید داشت و زندگی اکرم از هر طرف برباد رفته مینمود.