مالک اشتر و مرد سبزیفروش
داستانهای مذهبی / مالکاشتر، - 37 ق - داستان
کتاب مصوّر حاضر، داستانی مذهبی و آموزنده است که به سبک کودکانه و برای گروه سنّی «ب» تدوین شده است. هدف از نگارش این داستان، نکوهش آزار و اذیتکردن دیگران است. در این داستان میخوانیم: در یکی از روزهای گرم تابستان مغازهدارها در سایه لم داده بودند که «مالک اشتر» از بازار عبور کرد. مرد سبزی فروش برای جلب توجّه مردم و خنده، حرفهایی را از روی نادانی به مالک اشتر زد. اما بعد از رفتن مالک، سبزی فروش متوجّه شد که مردی که او دربارهاش حرفهای بدی زده، مالک اشتر بوده؛ مرد دستپاچه شد و به سراغ مالک رفت. مالک اشتر در مسجد بود و برای هدایت مرد دعا میکرد و با دیدن پشیمانی مرد سبزی فروش او را بخشید. پیام این داستان به مخاطبان این است که اگر کسی از روی نادانی کار بدی مرتکب شد که آنها را ناراحت کرد، آن شخص را بخشیده و به او کمک کنند.