خاطره
کتاب حاضر، داستان زندگی دختری اهل خراسان است که خانواده و تمام فامیل خود به جز دائیاش را در زلزله از دست میدهد. آقا و خانم محتمشی که برای زیارت امام رضا (ع) به مشهد میروند، او را به فرزندی قبول میکنند. آقای محتشمی یک دختر و پسر دارد؛ که برای تحصیل به فرانسه رفته بودند. خاطره کم کم در دل آقا و خانم محتشمی و همسرش، عزیز میشود و آنها که خانواده ثروتمندی بودند او را تشویق میکنند درس بخواند و در کلاسهای مورد علاقهاش ثبتنام کند. ثریا دختر آقای محتشمی خیلی بد اخلاق و خودخواه بود و اصلا حاضر به قبول خاطره به عنوان خواهر خود نبود. اما تهمورث پسر این خانواده علاقه زیادی به خاطره پیدا کرد. روزی آقا و خانم محتشمی همراه با خاطره برای مسافرت به شیراز میروند اما در مسیر برگشتن تصادف میکنند و ...