خیاط کوچولوی شجاع (هفت تا با یک ضربت)
این داستان مصور و رنگی که برای گروههای سنی "ب "و "ج "به فارسی ترجمه شده درباره خیاط جوانی است که پس از کشتن هفت مگس با یک ضربه جارو، دچار این توهم میشود که بسیار قوی پنجه است، از همین رو، بر روی کمربندش مینویسد "هفت تا با یک ضربه "سپس به دنبال سرنوشت خویش روانه میشود و با زرنگی و خوششانسی حوادثی را با موفقیت پشت سر میگذارد از جمله موفق میشود غولها را شکست بدهد و گراز وحشی و اسب شاخداری که تعدادی از افراد حاکم را کشتهاند، اسیر کند .خیاط در پی این حوادث و ماجراهای دیگر با دختر حاکم ازدواج میکند و زمام اداره بخشی از کشور را در دست میگیرد .