گفتههای ناتمام
این مجموعه شامل سیزده داستان کوتاه است که دومین داستان کتاب "حسن کلید جا گذاشتن" نام دارد. در این داستان جوانی، طبق عادت معمول در آخر هفته به مادر پیرش سر میزند. او در راه بازگشت متوجه پارگی آستر کتش میشود و فکر میکند کلید منزلش از آن افتاده، اما به یاد میآورد که آن را در منزل مادرش جا گذاشته بنابراین دوبار به منزل مادر میرود تا کلید را بر دارد.