انگار کمی مرده بودم
داستانهای فارسی - قرن 14
داستان حاضر درباره مردی است که بر اثر تصادف اتومبیل به کمای موقت میرود. در حالت نیمه بیهوشی در مییابد که همسرش «گلرخ» قبلا نامزد داشته است. خاطرات گذشته مرد و ضعیف النفس بودنش به همراه آشکار شدن رازهای گلرخ او را به کمک گرفتن از روانشناس و ماجراهای دیگری سوق میدهد.