نیکلاس نیکلبی
داستانهای انگلیسی - قرن 19م.
«چارلز دیکنز» در رمان «نیکلاس نیکلبی» چهرة زشت فقر و بیعدالتی را ـ به خصوص در حق کودکان ـ نشان میدهد. اما او نیز مانند بسیاری از اندیشمندان اصلاحطلب و واقعگرا، تلخی و شیرینی را به هم میآمیزد و داستان غمانگیزش را با شادی زینت میبخشد. در داستان، پدر «نیکلاس» ورشکست میشود و با مرگش، خانوادة بیپناهش را تنها میگذارد. در این میان «رالف»، عموی شیاد نیکلاس، حاضر میشود تا سرپرستی این خانواده را بپذیرد، با این شرط که نیکلاس معاون مدرسهای شبانهروزی شود. اما این مدرسه در حقیقت زندانی مخوف است. به این ترتیب زندگی نیکلاس دستخوش اتفاقاتی میگردد که در ادامة داستان بازگو خواهد شد.