ریشههای زنستیزی در ادبیات کلاسیک فارسی
زنان درادبیات
«زنستیزی یامیزوژینی عبارت است از تنفر یا بیزاری از زنان که غالبا از طرف مردان نسبت به جماعت زنان اعمال میشود». «دربارة سیما و تصویر یا به تعبیری جایگاه زن در ادبیات سخن گفتن تازگی ندارد، بلکه این موضوع بارها و بارها از منظرهای گوناگون مورد توجه قرار گرفته است. در همة مواردی که این بحث درگرفته، پرسشی که مطرح میشود، این است که چرا سیمای زن در ادبیات ایران به خصوص ادبیات کلاسیک، تصویری کژ و کوژ و ناخوشایند است و بیشتر میراث ادبی ما، حاوی نمایشی نه چندان درخور از زنان است. در پاسخ به این پرسش، منتقدان تلاش کردهاند تا ضمن بحث دربارة چگونگی این تصویر، نمونههایی از آن را بیاورند و دربارة چند و چون آن صحبت کنند. وقتی درست دقت کنیم، میبینیم که در ادبیات فارسی، تصویر واقعی از زنان به دست داده نشده است. آنچه دربارة آن صحبت میکنیم، در حقیقت نمایشی از موجودی به نام زن است که هیچجا حضور نداشته و چون حضور نداشته و قلم در دست مردان بوده است، سیمای او را به هرگونهای که پسند ایشان بوده ترسیم کردهاند». نویسنده تلاش کرده است؛ «بحث دربارة زن در ادبیات ایران را در دو حوزة بزرگ شعر و نثر پارسی، بررسی کند. البته با توجه به این که محدودة مطالعه و بررسی در این کتاب، ادبیات کلاسیک ایران است، دورة معاصر شامل این مطالعه نمیشود».