شب هزار و دوم
کتابچهی مصور حاضر، مشتمل بر داستانهایی است با نثری شاعرانه، درون مایهای اجتماعی ـ انتقادی و با زبانی ساده، نگاشته شدهاند. برای نمونه در یکی از این داستانها، میخوانیم: "جالینوس حکیم گفت: "حال بیمار بد بوده. نبضش آهسته میزد، دستش میلرزید، دندانهایش قفل شده بود/ نسخهای مینوشتم و خانه را ترک کردم/ فردا همسرش تلفن کرد، گریه میکرد/ شوهرش در گذشته بود/ تعجب کردم/ آیا داروها افاقه نکرده بود؟/ زن گفت: "نه بیچاره ایدز داشت"/ پرسیدم: کوسه و ایدز؟/ گفت: چه کنم؟ پنهان از چشم من، با کوسهی مادهای آشنا شده بود!".